5 Tips about داستان های واقعی You Can Use Today
5 Tips about داستان های واقعی You Can Use Today
Blog Article
یک مستندساز به نام آن مک گرگور، تحقیقاتی را آغاز کرد که شامل بازسازی دریفت کشتی بود و متوجه شد که کشتی به دلیل نقص زمان سنج، ۱۲۰ مایلی از مسیر خود دور شده است.
داستان طنز و خنده دار برای کودکان و قصه های با مزه برای سنین کم
تاجری بود کـه ورشکست شده بود، روزی یکی از بزرگان برای تصمیمگیری در مورد یک موضوع تجاری نیاز بـه مشاور داشت، از خدمتکاران خود خواست تا ان مرد تاجر را نزد او آورند.
داستان
زوج داستان ما هیچ مشکلی با سابقهی خونبار و شرارتبار این خانه ندارند و به آن نقل مکان میکنند. اما ظاهرا ارواح خبیث و شرور با آنها مشکلاتی حل نشدنی دارند که باعث میشوند این زوج ۱۸ روز در این خانهی نفرینشده دوام بیاورند!
انشا شغل آینده با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای دبستان و دبیرستان
دانیل لوتز (در آن ماه که خانوادهاش در آمیتیویل زندگی میکردند کودک بود)، میگوید که هنوز درباره زمان اقامتش در آنجا کابوس میبیند.
خواهرزاده وینچستر، ماریون، تمام داراییهای او را به ارث برد که بلافاصله آنها را به حراج گذاشت.
یکی از دوستانِ کاناداییم، یه قانونِ جالب واسه خودش داشت!
در مطلبی که خواندید، ۱۱ داستان واقعی درباره ارواح، ارائه شد. همانطور که دیدید بعضی از آنها بسیار ترسناک و غیر قابل باور هستند.
سرانجام، در سال ۲۰۰۲ (۱۳۰ سال پس از ترک نیویورک) سرنوشت مری سلست به طور بالقوه توضیح داده شد.
ما برای هم احترام زیادی قائل بودیم اما به چشم پسرعمو دخترعمو به هم نگاه میکردیم و اصرار بزرگترها هم نتوانست شوقی در ما ایجاد کند و تا همین الان هم حس زن و شوهری نسبت به هم نداریم.» پرسیدم آیا قبل از ازدواج به پدرهایتان گفتید که اصلا حس خاصی به هم ندارید؟ رامین پاسخ داد:«به آنها گفتیم ولی تصمیمشان را گرفته بودند. ما متعلق به قومیتی هستیم که پدران بسیاری از تصمیمها را بدون در نظر گرفتن نظر بچهها میگیرند و بچهها قدرت ایستادن در برابر رای آنها را ندارند.
“سوییچ ماشین داستان ترسناکی است که برای یک پدر و دختر در یک شب بارانی اتفاق افتد.”
این بیماری اغلب با حملههای کاتاتونی (اختلالات حرکتی) نیز مرتبط است. اگرچه امروزه این بیماری کاملاً شناخته شده، اما در گذشته درک درستی از این وضعیت بغرنج وجود نداشت و به همین دلیل نیز افراد زیادی به اشتباه در گور گذاشته میشدند.
در نهایت هم یکی از خوانندگانمان با دفتر مجله تماس گرفت و داستان زندگی خود را برایمان تعریف کرد. شما هم این داستان را بخوانید و او را راهنمایی کنید. اگر زندگی خودتان هم داستانی عجیب است حتما با ما تماس بگیرید تا در شماره بعد داستان شما زینتبخش این صفحات باشد.